امراض ساری در جامعهجامعهسحر، جادو، تعویذ، کهانت، تنجیم و فال بینی

سحر، جادو، تعویذ، کهانت، تنجیم و فال بینی

بخش اول

 (بخش دوم):

آموزش و تعلیم سحر و جادو

عقیده به توحید، اساس اسلام و مهمترین اصل از اوصول و قواعد دین میباشد، و بدون اصلاح عقیده هیچ عملی مورد قبول خداوند متعال قرار نمیگیرد، توحید زبدۀ رسالت الهی بوده و اولین دعوت انبیاء الهی است، و مدار ایمان و کفر به آن تعلق میگیرد، چنانکه خداوند متعال میفرماید:
﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ﴾ [النحل ۳۶].
 
«ما به میان هر ملتی پیامبری را فرستادیم که تنها خدا را بپرستید و چنانکه از طاغوت دوری کنید».
 
و باز در جای دیگر میفرماید:
 
﴿وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ۵۶﴾ [الذاريات: ۵۶].
 
«ما جن و انسان را جز برای پرستش «خود» نیافریدهایم».
متأسفانه امروزه در عقیدۀ عده ای از مسلمانان جهان انحرافات بیشماری از اهل باطل وارد شده است.
اسلام دین دانش و قرآن راهنمایی است که انسانها را به دانش آموزی و گسترش آن فرا خوانده و میخواند، و در فرهنگ و تمدن اسلامی (برخلاف دیگر تمدنها) پدیده هایی به عنوان جدال میان دین و دانش وجود ندارد.
براساس آموزه های اسلام بود که مسلمانان در بسیاری از علوم مثل انسانی و تجربی پیشگام بوده، خدمات غیر قابل انکاری را به پیشرفت و تمدن ارائه کردهاند.
این مطلب مهم را لازم است که مدنظر داشت که انسانیت انسان و گام برداشتن در راهی که الله سبحانه و تعالی، پروردگار علیم و حکیم برای او ترسیم نموده، از طریق علم و آگاهی و معرفت ممکن خواهد شد و «ایمان» و عقیده تنها بر پایۀ علم و معرفت استوار میگردد، و ایمان به مجهول و اعتقاد به موهوم در واقع در تاریکی گامبرداشتن است، و در فرهنگ دین اسلام معنی و محتوا و حاصلی ندارد.
با کمال اسف، از منکرات رائجی که زندگی ما را بیشتر تحت تأثیر قرار داده است، سحر و جادو یا استفاده ی بشر از مخلوقات غیر قابل دید، برای یافتن راه علاج برخی مشکلات روحی و روانی است.
از آن جا که احتیاج به نیروهای طبیعی و ما فوق طبیعی جزء نیازهای فطری انسانها است، انسان برای پرکردن این نیاز، به و سائلی پناه برده است که یکی از آن وسایل سحر و جادو میباشد.
یکی از مشاغل و مصروفیت های افراد جامعهٔ ما عقیده به فالبین و ملا های زندیق و منافق است. این ملا های ساختگی واجب الحریق و واجب القتل اند، آنهائی که از نام ملا سؤِ استفاده کرده، به قرآن و سنت اهانت میکنند و با تسخیر جنیات و شیاطین روزگار مردم را تلخ میکنند.
متأسفانه، تعدادزیادی از زنان در جامعه، بدون آگاهی افراد خانواده، وبعضی اوقات با آگاهی و تصدیق فامیل نزد چنین اشخاص بدبخت و واجب القتل رفت و آمد میکنند.
ونیز یک عده مردان نیز درجامعه داریم که الله تعالی را فراموش میکنند، و به عوض اینکه از الله سبحانه و تعالی بخواهند،  به این منکرات چنگ زده از طریق سحر و جادوی ساحران و جادوگران استعانت میطلبند.
سحر حرام و آموختن و تعلیم آن کفر است،
الله سبحانه و تعالی درقرآن کریم می‌فرماید:
« وَمَا کَفَرَ سُلَیْمَانُ وَلَکِنَّ الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَمَا أُنزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَمَارُوتَ وَمَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَکْفُرْ »[البقرة ۱۰۲].
 
«سلیمان کفر نورزیده است، بلکه شیطان صفتانِ گناه پیشه کفر ورزیدند که به مردم جادو تعلیم می‌دادند، تا این که می‌فرماید:
 
آن دو فرشته (هاروت و ماروت) به هیچکس جادو تعلیم نمی‌دادند، مگر این که قبلاً به او می‌گفتند: ما برای آزمایش هستیم و تو کافر نشو».
زمانی که یهودیان خواستند تورات را که نام پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم در آن ثبت شده بود، پشت سر آندازند، آن را به عنوان کتاب جادویٔی معرفی کردند و ادعا کردند که در زمان حضرت سلیمان شیطان آن را آموزش می‌داد، و در این کتاب جادو را به حضرت سلیمان نسبت می‌دادند، در حالی که حضرت سلیمان پیامبر بود، و پیامبران الهی از ارتکاب عملی مانند سحر که کفر و گمراهی است مبرا و معصوم اند.

بلکه جادو، کار شیاطین و انسان‌های کافر است که به قصد افساد و تفریق بین زوجین و از هم‌پاشیدن خانواده‌ها و ایجاد عداوت و دشمنی بین مردم بکار می‌برند.

و آن دو فرشته‌ای که در سرزمین بابل (از شهرهای عراق) به مردم جادو تعلیم می‌دادند، از باب آزمایش و امتحان بود، و کسانی را که می‌خواستند جادو از آنها تعلیم گیرند، ابتدا نصیحت می‌کردند، پس از آن کسانی که جادو را تعلیم می‌گرفتند،
برای ضرررساندن به مردم استفاده می‌کردند، سپس، الله تعالی می‌فرماید که تأثیر جادو به دست خدا است،
و هیچ جادویٔی نمی‌تواند بدون خواستِ او تعالی به کسی نفع یا ضرری برساند. بنابراین، انسان مؤمن باید بر خالق مهربان توکل نموده و برای دفع این پدیدهٔ شوم و مفسد اقدام نماید.
سپس بیان می‌کند که یهودیان می‌دانستند که آموزش کفر و جادو موجب دوری از بهشت می‌شود، و با وجود آن هم، از روی کفر و سرکشی مرتکب آن می‌شدند.
استفاده از جادو برای برآوردن خواسته‌ها، حرام و کفر است، و استفاده از آن برای مسلمانان جایز نیست.
علاوه بر این بر هر مسلمان واجب است که جادو را انکار و از انجام آن جلوگیری و ساحر را به قتل برساند،و مسلمانان را از شر آن راحت کند و کمک ‌خواستن برای برآوردن خواسته ‌ها به وسیلهٔ امور حرام و ناجایز است.
بعضی از زنان و پیر مردان بی عقل که با تعویذ گران زیاد سر و کار دارند، فریب این ساحران را که بنام های ملا فلانی و بسملانی مشهور اند، خورده اند، به حدی که عقیده دارند، اینان (جادوگران) با فرشتگان در ارتباط هستند، در حالیکه  این ظن با آیات قرآن بر طرف میشود که میفرماید:
﴿لَا يَسۡبِقُونَهُۥ بِٱلۡقَوۡلِ وَهُم بِأَمۡرِهِۦ يَعۡمَلُونَ٢٧﴾ [الأنبیاء ۲۷].
 
«در هیچ سخن بر خدا پیشی نمیگیرند و خود به دستور او کار میکنند».
پس جای تردیدی نیست که نیروهای ما فوقی که اینان ادعا میکنند همان نیروهای مخفی عالم جن و شیاطین هستند، نه نیرو های فرشتگان، و در اندیشه ی پاک اسلامی چنین چیزی جایگاهی ندارد، چون وجود شیاطین همانند فرشتگان یک امر مسلّم است.
پس چه بسا آنان که ادعای میکنند تا دردهای مزمن را برطرف میکنند کسانی نیستند جز آنهایی که با کمک گرفتن از اجنّه و شیاطین اطلاعات شخصی افراد را میگیرند و به آنها بازگو مینمایند و این، خود، خلاف سنت پاک نبوی است چرا که پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم چنین اموری را ناپسند میدانست وبه اصحاب خود توصیه میکرد که در هنگام دچار شدن به درد مرضی، به نزد طبیب مراجعه کنند و به الله سبحانه و تعالی توکل نمایند.
بنابر احادیثی از داروهای طبیعی هم نام میبرند، ایشان میفرمایند:
 
«الشِّفَاءُ فِي ثَلاَثَةٍ: شَرْبَةِ عَسَلٍ، وَشَرْطَةِ مِحْجَمٍ، وَكَيَّةِ نَارٍ، وَأَنْهَى أُمَّتِي عَنِ الكَيِّ»
 
«شفای بیماران منحصر در سه چیز است: شربت عسل و نیشترحجّام و داغ کردن. و امتم را از داغ کردن منع میکنم».
به این ترتیب پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم روش های درمان و شفابخشی مریضان طبق عرف زمانه ی خود نام برده اند ولی امروزه با پیشرفت علم بشری و استفاده از اسباب الهی که در طبیعت به طور آشکار مشاهده میشود، این امر بهتر تحقق مییابد.
چرا که مسلمانان باید بدانند، تنها با جبران خلأهای عقیدتی و تلاش در کشف پدیده ها برای شناخت بهتر خالق منان، میتوانند خود را به کاروان تمدن بشری برسانند و چه بسا از آن پیشی بگیرند و از پدیده های پوچ و بیهوده که فقط برای عقب ماندگی جامعه ی بشری ساخته شده است، دور باشند و بیش از هر زمان دیگری از معنویات دینی و عقاید پاک شریعت و ایمان قوی خود بهره برند و شب و روز در تلاش باشند تا با واقعیات آفرینش انس بگیرند.
چرا که این احضار روح ها و سحر و جادو هایی که در جامعه ی بشری وجود دارد چیزی نیست جز ساختۀ افراد ملحد و مادیگری که کمبود معنوی خود را بدین طریق پرمی کنند، در حالی که خود به چنین امری اعتقاد ندارند و بدین طریق به عناد و سرپیچی خود میافزایند و افراد بسیاری را گمراه میسازند پس وظیفه ماست که با برگزیدن افکار پاک اسلامی و ایمان راسخ و با زیرکی تمام از تاریکی که در جامعه بشریت بخصوص در بین مسلمین حکمفرماست به مبارزه برخیزیم زیرا تنها کسی که از غیب خبر دارد و از آینده خبر میدهد، ذات پاک الله سبحانه و تعالی است حتی به رسول اکرم صلی الله علیه وسلم  میفرماید:
﴿قُل لَّا يَعۡلَمُ مَن فِي ٱلسَّمَٰوَٰتِ وَٱلۡأَرۡضِ ٱلۡغَيۡبَ إِلَّا ٱللَّهُۚ وَمَا يَشۡعُرُونَ أَيَّانَ يُبۡعَثُونَ﴾ [النمل ۶۵].
 
«ای رسول خدا بگو که در همه آسمانها و زمین جز خداوند کسی از علم و غیب آگاه نیست».
این افراد دوستان شیاطین هستند و شیاطین بعضی اخبار را از آسمانِ استراق سمع می‌کنند و سپس به دوستان‌ شان (شیاطین انسی) القاء می‌نمایند.
لذا چنین اخباری نسبت به شیاطین غیب نیست، زیرا آنها اخبار را شنیده و از اخبار اطلاع یافته اند، لیکن شیاطین اگر یک کلمه استراق سمع کرده اند چندین کلمهٔ دروغ دیگر را به آن اضافه می‌کنند.
و همان یک کلمهٔ راست باعث می‌شود که مردم در تمام آنچه می‌گویند، آنها را تصدیق کنند.
اما، الله سبحانه و تعالی مسلمانان را در قرآنکریم آگاه نموده می‌فرماید:
« هَلْ أُنَبِّئُکُمْ عَلَی مَن تَنَزَّلُ الشَّیَاطِینُ * تَنَزَّلُ عَلَی کُلِّ أَفَّاکٍ أَثِیمٍ * یُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَکْثَرُهُمْ کَاذِبُونَ» [الشعراء].
 
«آیا به شما خبر بدهم شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟ (والقاء وسوسه می‌کنند؟)
 
بر کسانی نازل می‌گردند که کذاب و بس گناهکار باشند (زیرا کاهنان و غیب‌گویان دروغ‌ و دروغ‌ساز هستند) (به شیاطین) گوش فرا می‌دهند و بیشترشان دروغگو اند)».
علم غیب از خصائص الله سبحانه و تعالی است و جز او کسی غیب را نمی‌داند.
چنانچه می‌فرماید:
« قُل لَّا یَعْلَمُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَیْبَ إِلَّا اللَّهُ »[النمل ۶۵].
 
«بگو: کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند غیب را نمی‌دانند به جز خدا».
 
و می‌فرماید:
 
« وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَیْبِ لاَ یَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ »[الأنعام ۵۹].
 
«گنجینه‌ها و کلیدهای غیب در نزد خداست، و کسی جز او آنها را نمی‌داند».
داکتران، طبیبان، حکیمان، همه از مداوای بسا بیماری ها عاجز اند و بنام های سرطان، مِرگی، آتیزم و…. غیره، بیماری هائی را که جنیات و شیاطین در آن دخیل اند، یاد میکنند، اما بشر تا بحال قادر به کشف دلایل طبی و ساینسی نشده است.
در این سلسله، سعی نموده ام تمام این امراض را که در اثر مس جنیات و شیاطین، حسادت و بخل انسانهای اطراف ما، به ما رخ میدهد، به تفصیل بیان کنم.
همانطوری که داکتران برای شناخت بیماری های جسمی و پیشیگری از آن برای یافتن راه علاج میکوشند، علماء نیز موظفند به اینگونه بیماریها (سحر) توجه داشته باشند، زیرا چنین بیماری از بیماری های جسمی خطرناکتر است.
چرا که بیماری های جسمی در جسم تاثیر گذاشته و به زندگی دنیا محدودند، اما سحر از بیماری هایی است که بر عقیده و قلب تاثیر بسیار شدیدی میگذارد و نه تنها دنیای انسان را بلکه آخرت وی را نیز فنا میکند.
سحر چیزی است پوشیده که سببش نامعلوم باشد و به علت پوشیده بودنش آن را سحر نامیدند، زیرا سحر موردی است که بسیاری از مردم آن را نمیشناسند و ندیده اند.
بلکه از اعمال شیطانی و پوشیده است و تنها افرادی میتوانند آن را بشناسند که بارها آن را آزمایش کرده اند.

سحر در اصطلاح علماء شریعت عبارتست:

از طلسم و تعویذات و دود و دمهایی که افراد شیاد و دجال با شیطان انجام میدهند.
جادوی هیچ جادوگری تاثیر نمیکند، مگر این که از شیاطین استفاده نموده و به خداوند عزوجل شرک و کفر کند، و هنگامی که به خدا شرک و کفر ورزید، شیاطین جهت آسیب رساندن به انسانها با او همکاری میکنند.
بنابراین، هر جادوگری مشرک و یا کافر است و جادو و شرک و کفر به یکدیگر نزدیک و مرتبط هستند و در مقابل همان شرک و کفری که کرده است با او همکاری میکنند، تا بتوانند به انسانها آسیب برسانند.
جادو به عنوان یک بیماری از قدیم در بین امت وجود داشت و الله سبحانه  تعالی داستان جادوگران قوم فرعون را در قرآن بیان فرموده است، و چون جادو در زمان فرعون شهرت زیاد یافته بود، و بیشتر مورد استفاده قرار میگرفت، زمانی که حضرت موسی علیه السلام رسالتش را اعلان نمود او را جادوگر نامیدند.
و این نامگذاری یا به خاطر فریب دادن مردم بود و شاید عقیده ی شان همین بود و فکر میکردند، هرکس مانند خودشان کارهای خارق العاده نشان دهد جادوگر است به این خاطر فرعون و پیروانش معجزات حضرت موسی را جادو میپنداشتند، جادوگران را جمع کرد تا با حضرت موسی مقابله کنند.قرآن مجید میفرماید:
 
﴿قَالَ ٱلۡمَلَأُ مِن قَوۡمِ فِرۡعَوۡنَ إِنَّ هَٰذَا لَسَٰحِرٌ عَلِيمٞ ۱۰۹ يُرِيدُ أَن يُخۡرِجَكُم مِّنۡ أَرۡضِكُمۡۖ فَمَاذَا تَأۡمُرُونَ ۱۱۰﴾ [الأعراف: ۱۰۹–۱۱۰].
«

عده ای از قوم فرعون گفتند: واقعاً این (موسی) جادوگر ماهری است! او میخواهد شما را از سرزمین تان (مصر) بیرون کند، چه می اندیشید و چه نظر میدهید (باید با او چه کرد؟)».

فرعون با قومش مشوره کرد و قوم در پاسخ به او گفتند:
﴿قَالُوٓاْ أَرۡجِهۡ وَأَخَاهُ وَٱبۡعَثۡ فِي ٱلۡمَدَآئِنِ حَٰشِرِينَ ۳۶ يَأۡتُوكَ بِكُلِّ سَحَّارٍ عَلِيمٖ ۳۷﴾ [الشعراء: ۳۶ – ۳۷].
 
«موسی و برادرش (هارون) را مهلت بده و به تمام شهرها مأمورانی را بسیج کن، تا همه جادوگران ماهر و زبردست را پیش تو بیاورند».
فرعون به مشوره ی قومش عمل کرده و جادوگران را جمع نمود، هنگامی که جادوگران با حضرت موسی روبرو شدند به آن حضرت گفتند: کدامیک از ما اول کار را آغاز کنیم، حضرت موسی فرمود: شما شروع کنید، آنها طنابها و عصاهایی را که آورده بودند، انداختند (و همه به شکل مار درآمد) که همه مردم را به وحشت انداخت.
خداوند به موسی دستور داد تا عصایش را بیاندازد.
حضرت موسی علیه السلام عصایش را انداخت تا تمام جادوهای جادوگران را بلعید. در این هنگام جادوگران که نسبت به سحر شناخت کامل داشتند، دانستند که این معجزه حضرت موسی سحر نیست و همگی به نفع حضرت موسی (به رسالتش) شهادت دادند که این از جانب خداست و همه ایمان آورده و برای پروردگارشان به سجده افتاده و توبه نمودند.
در این هنگام بود که فرعون از کوره در رفت و عصبانی شد و به تهدید پرداخت، زیرا دلائلش نقش بر آب و کارش پایان یافت.
طبق قانون نظم عالم در هر زمان و مکانی باطل در مقابل حق شکست میخورد، پیروزی جادوگران در مقابل معجزات حضرت موسی علیه السلام امکان پذیر نبود، زیرا معجزات پیامبران از جانب الله سبحانه و تعالی است، جادوی جادوگران جز تردستی و فریب چیزی دیگر نیست.
ان شاء الله، به اذن الله تعالی، در بخش های بعدی این مضمون راه های خلاصی از سحر، جادو، چشم بد، حسادت، خباثت، و کهانت را از قرآن و سنت، مفصلاً خدمت شما عزیزان تقدیم میکنم تا خود و خانواده ی خود را از شر اهریمن حفظ کنید.
پس بامابشید، و صبر پیشه کنید. مضمون را بار بار بخوانید، و نکات مهم و عمده را از قرآن و سنت بخاطر بسپارید، چون در بخش های بعدی برای رقیه کردن خودمان و دیگران، به این همه جزئیات ضرورت داریم
عزیزان گرانقدر:
لطفاً این مضامین خیلی مهم و حیاتی را با تمام خانواده، اقارب، دوستان، و همکاران تان شریک سازید، و در رشد فکری، عقیدتی، ایمانی و وجدانی همنوع تان اقلاً یک امر خیری را، مایه ی حصولِ صدقات جاریه ی تان سازید.
ادامه در صفحه بعدی

برگهٔ قبلی 1 2 3 4برگهٔ بعدی
نمایش بیشتر

احمد جاوید عارفی

نویسنده: استاد احمد جاوید عارفی

‫11 دیدگاه ها

    1. برو باهش خوش باش شکر یادت نره ، همه دنبال این اند که کسی عاشقشون باشه و نیز خواسته هاش رو برآورده کنه من نمی دنم تو بهتر ازین چی می خوای

  1. من زنی ۳۰ ساله هستم کهاز کوچیکی طلسم داشتم ازدواج که کردم روزا یا شبایی که شوهرم نبود یه چیزایی میدیدم یه مدت دیگه تموم شد تا اینکه۸ سال بعد ینی پارسال دیگه هر روز که تنها بودم حالت بختک مدل به مدل رنگ به رنگ میدیدم تو خونه ام درویش اوردم خونه ام سحرو باطل کرد جاریم برا بدبختی من و بچه ام طلسم کرده بود که وسط کار دیدم از پشت موهامو میکشن درویشه به گدشته من رفت بازم طلسم داشتم یه ۵ ماهی خوب بودم الان بختک میاد ولی چیزی نمیبینم فقط قبلش خواب نزدیکی زیاد میبینم . دارم روانی میشم واقعا ادم به کسی چیزی نمیتونه بگه

    1. به حالت گرفتن جن دستات را هرچقدر ميتوني جمع كن بعد شروع كن تو مغزت آيت الكرسي را خواندن تا زبونت آزاد بشه و بعد بلندبلند بخون تا جن بميره يا فرار كنه اگه فرار كنه با تجربه اي كه داشته ديگه برنميگرده انشاالله. آموزش كامل https://www.youtube.com/watch?v=Zl1xjku1ca4&feature=youtu.

  2. سلام
    من این چند ساله ده سال یا حتی بیشتر بین پدر و مادرم دعواهای زیاد و شدیدی هست و اینکه من مریض شدم یه بار دست خواهرم شکست دست چپش بعد از اینکه درستش خوب شد دست چپ من شکست بعد از اینکه دستم خوب شد یه مریضی مفصلی گرفتم که دیگه حتی نتونستم راه برم بعد پدر مادرم رفتن پیش یکی که دقیقا نمیدونم کی گفت که منو چشم زدن بعد یک چیزی از دست میدی بعد بیماریت خوب میشه که گوشیم رو از دست دادم و حالا یک یا دو ساله یه چیزیایی میبینم و حس میکنم که انگار یکی نزدیکمه حالا نمیدونم شاید خیالاتم باشه و اینکه این چند وقته پدر مادرم دعوا میکنن و من فکر میکنم که طلسم شدن و مادرم هم همینو میگه و اینکه اگه راه درمانی یا باطل کردن طلسم دارید به من بگید ممنون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا

Adblock رو غیر فعال کنید

بخشی از درآمد سایت با تبلیغات تامین می شود لطفا با غیر فعال کردن ad blocker از ما حمایت کنید